سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ به شبهات اعتقادی
 
لینک های مفید
|

تفاوت دیدگاه آتئیست‌ها و آگنوستیک‌ها

امروزه در مورد کسانی که خدا را قبول ندارند دو اصطلاح آتئیسم و آگنوستیک مطرح است؛ آتئیسم (آ: بی, تئ: خدا, ایسم: پیروان یک مکتب) به معنای بی‌خدایی و اگنوستیک: ندانم‌گرایی (نمی‌دانیم خدایی هست یا نیست) به معنای عدم دانش کافی در اثبات خداوند است.

 

توضیح:

خداناباوری: آتئیست (به انگلیسی: Atheism) یا خداناباوری اندیشه‌ای که از سوی منکران خدا اظهار شده‌است. آتئیست در دو مفهوم محدود و جامع کاربرد دارد. در مفهوم محدودتر، آتئیست به معنای بی‌خدایی است که هیچ خدایی وجود ندارد. آتئیست در مفهوم جامع‌تر به معنای بی‌خدایی به سادگی، عدم باور به وجود هر گونه خداست. نظریات آتئیست‌ها و بی‌خدایان در مقابل خداباوری قرار می‌گیرد. در کلی‌ترین شکل، آتئیست به معنای انکار خدا می‌باشد.

واژه آتئیست در زبان انگلیسی و از زبان یونانی گرفته شده‌است که به معنای بی‌خدایان می‌باشد. این واژه با دلالت ضمنی منفی، برای کسانی استفاده می‌شد که به خدایانی که در جامعه در سطح گسترده مورد پرستش قرار می‌گرفتند، بی‌اعتقاد می‌شدند. ممکن بود این خدا یک تندیس یا یک حیوان بود, به هر حال به آن‌ها واژه آتئیست اطلاق می‌شد. زمانی‌اندیش‌های آزادی و پرسش‌گری شک‌گرایانه گسترش یافت، انتقادات از دین نیز بیشتر شد. همین عامل موجب شد تا به طور رسمی‌در قرن 18، واژه آتئیست در مورد منتقدان دین استفاده شود. 

 

ندانم‌گرایی: ندانم‌گویی، لاادری‌گری، یا مسلک لاادریه، دیدگاهی فلسفی است که دانستن درستی یا نادرستی برخی ادّعاها بطور ویژه ادّعاهای مربوط به امور فراطبیعی مانند الهیات و زندگی پس از مرگ و وجود خدا و موجودات روحانی و یا حتی حقیقت نهایی را نامعلوم و یا با توجّه به شکل «ندانم‌گویی» اساساً ناممکن می‌داند. لاادری‌گری (Agnosticism)، از گرایش‌های فلسفی، که در عین اذعان به عینیت و واقعیت جهان، شناخت قسمتی از آن و یا کل آن را ناممکن می‌داند. این اصطلاح برای نخستین بار توسط توماس هنری‌هاکسلی به مفهوم غیر قابل شناخت بودن ماوراء طبیعت بکار رفت، اما پس از آن، در ادبیات فلسفی و به ویژه مارکسیستی، در معنای غیرقابل شناخت بودن جهان مادی بکار می‌رود. بسیاری از فیلسوفان و ‌اندیشمندان در مورد ندانم‌گرایی نوشته‌اند که می‌توان از توماس هنری‌هاکسلی، رابرت انگرزول، برتراند راسل و ابوالعلاء معری نام برد. نظریه کانت و نظریه شکاکیت، نوعی ندانم‌گری به شمار می‌روند. هیوم نیز، از فلاسفه باورمندان به این مکتب است.

 

تفاوت ندانم‌گرایی و خداناباوری: خداناباوری به معنی نداشتن اعتقاد به خداست، اما ندانم‌گرایی به معنی نداشتن دانش و دلیل کافی در اثبات وجود خداست. خداناباوری از جنس اعتقاد است، اما ندانم‌گرایی ادعایی در مورد دانش است. ندانم‌گرایی وضعیتی را توصیف می‌کند که یک فرد نمی‌تواند به طور مطمئن ادعا کند که خدایی وجود دارد یا نه؛ بنابراین ندانم‌گرایی هم با خداباوری و هم با خداناباوری سازگاری دارد. فردی می‌تواند ادعای خداباوری کند، در حالیکه از وجود خدا اطمینان نداشته باشد. به این گرایش خداباوری ندانم‌گرایانه (agnostic theism) گویند. از طرفی دیگر فردی می‌تواند به خدا باور نداشته باشد بدون اینکه ادعا کند خدایی نمی‌تواند مطمئناً وجود داشته باشد. به این گرایش خداناباوری ندانم‌گرایانه (agnostic atheism) گفته می‌شود. ندانم‌گرایی می‌تواند مصارف غیردینی هم داشته باشد. مثلا وقتی یک کیهان‌شناس (Cosmologist) ممکن است بگوید در مورد نظریه ریسمان (String Theory) ندانم‌گراست، نه به آن باور دارد و نه باور ندارد.

راسل در پاسخ به اینکه من یک خداناباورم یا یک ندانم‌گرا؟ در سال 1947 می‌گوید:«به عنوان یک فیلسوف، اگر بخواهم برای شنونده‌های فلسفی محض سخن بگویم باید بگویم که خود را یک ندانم‌گرا توصیف می‌کنم؛ چرا که فکر نمی‌کنم برهانی قاطع وجود داشته باشد، که کسی بتواند اثبات کند که خدایی وجود ندارد. از سوی دیگر اگر بخواهم بر فردی معمولی در خیابان اثری صحیح بگذارم فکر می‌کنم که باید بگویم من یک خداناباور هستم؛ چرا که وقتی می‌گویم نمی‌توانم اثبات کنم که خدایی وجود ندارد مجبورم که همچنین به همانسان بگویم که نمی‌توانم اثبات کنم که خدایان هومری وجود ندارند». در سال 1953 راسل در مقاله «ندانم‌گرا بودن چیست؟» می‌گوید:«یک ندانم‌گرا فکر می‌کند که دانستن حقایقی در مورد خدا و زندگی بعدی آن‌گونه که مسیحیت و دیگر مذاهب به آن‌ها می‌پردازند، غیر ممکن است. یا اگر غیر ممکن نیست، در حال حاضر غیر ممکن است».

 

دلایل گرایش به آتئیست: اینکه چرا یک گروه از انسان‌ها به آتئیست گرایش دارند، دلایل زیادی وجود دارد که برخی از آن‌ها عبارتند از:

از آنجا که هیچ شاهد و مدرک مستدلی برای تأیید برخی گفته‌های ادیان وجود ندارد.

آتئیست‌ها معتقدند که ادیان دلیل واضح و برهان‌های منطقی برای گفته‌های خود ندارند.

آتئیست‌ها معتقدند که ادیان موجب ضرر و پسرفت بشریت می‌شود.

بیشتر آتئیست‌ها زمانی دیندار بوده‌اند، ولی پس از مدتی نسبت به آن دین بی‌اعتقاد شده‌اند.

آتئیست‌ها علاوه بر بی‌خدایی، سکولار نیز هستند و بر این نظرند که نباید هیچ امکانی در اختیار ارگان‌های مذهبی قرار بگیرد.

آتئیست‌ها معتقدند که برای جواب به چگونگی آفرینش باید به دنبال جواب‌های درست و قانع‌کننده بود. پاسخ‌های خیالی از نظر آتئیست تنها توسل به آسمان‌هاست که منطق خاصی در پشت آن نیست.

 

دلایل آتئیست‌ها در خداناباوری: آتئیست‌ها برای نظریات و اعتقادات خود براهین متعددی را عنوان می‌کنند؛ آن‌ها از استدلال‌های فلسفی، اجتماعی و تاریخی بهره می‌گیرند و علت عدم باور به خدای ماوراطبیعه را به فقدان شواهد تجربی، مسئله شر، برهان وحی‌های متناقض و اختفای الهی می‌دانند. البته اگر چه بسیاری از آتئیست‌ها از فلسفه‌های سکولار استفاده می‌کنند، اما برای بی‌خدایی هیچ ایدئولوژی یا مسلک فکری و رفتاری واحدی وجود ندارد. دلایل آن‌ها برای گرویدن به مسلک آتئیست متفاوت و متعدد است. آن‌ها بر این باروند که آتئیست یا بی‌خدایی، نسبت به خداباوری، یک جهان‌بینی بهینه‌تر است، در نتیجه آن‌ها هیچ مسئولیتی برای اثبات خدا ندارند و بلکه مدام به دنبال دلایلی برای اثبات بی‌خدایی هستند.

 

در اروپا به آتئیست‌ها ماده‌باوران یا بی‌دین‌ها نیز گفته می‌شود. در فرهنگ‌هایی که یک نماد را به عنوان خداوند پرستش می‌کنند، نمی‌توان به آن‌ها برچسب آتئیست زد؛ برای مثال، هندوهایی که گاو را مقدس می‌دانند، خداوند در یک حیوان متجلی شده‌است و گذشته از باور اشتباه، آن‌ها منکر وجود خدا نیستند. چرا که خدا در نزد این گروه‌ها به شکل دیگری تعریف شده‌است.


[ سه شنبه 95/8/25 ] [ 5:15 عصر ] [ asadi ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
|
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 2
بازدید دیروز: 12
کل بازدیدها: 7417