سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ به شبهات اعتقادی
 
لینک های مفید
|

 • بخش دوم: دین و نبوت

 فصل اول: شبهات مرتبط با اصل دین و نبوت عامه

 

    1ـ احتمال کافی بودن عقل برای سعادت انسان

    مهم‌ترین دلیل بر ضرورت نبوت، دلیل حکمت است. این دلیل بر مبنای نقصان علم و دانش بشری و عدم کفایت عقل انسان در شناخت راه کمال و سعادت اقامه شده و متشکل از سه مقدمه است:

    الف. خدای متعال انسان را برای تکامل اختیاری آفریده است.

    ب. تکامل اختیاری درگرو شناخت صحیح در زمینه سعادت و شقاوت دنیا و آخرت است.

    ج. منابع آگاهی انسان برای چنین شناختی کفایت نمی‌کند.

    معتقدان به نبوت بر اساس این مقدمات چنین استدلال می‌کنند که حکمت خداوند متعال اقتضا دارد برای اینکه نقض‌غرض از خلقت انسان پیش نیاید، خدا راه دیگری (وحی) را در اختیار انسان قرار دهد تا از آن راه پی به سعادت دنیا و آخرت ببرد و بتواند کمال اختیاری مطلوب را به‌دست آورد.

    این در حالی است که خداوند به انسان عقل داده، یعنی راه رسیدن به سعادت دنیا و آخرت را در اختیار او گذاشته است و ضرورتی برای منبعی دیگر وجود ندارد. چرا که منابع دیگری چون وحی در اختیار همگان نیست و در عمل نتوانسته سعادت دنیایی پیروان ادیان را محقق سازد. بر این اساس می‌توانیم مقدمه سوم برهان حکمت را رد کنیم یا لااقل، شک و تردید را درباره آن روا بدانیم. چرا که به هر حال این احتمال وجود دارد که خداوند، کمال اختیاری انسان را در گرو پیروی او از عقلش قرار داده باشد و بیش از این مقدار از او انتظاری نداشته باشد.

    پاسخ:

    بر خلاف آنچه معمولاً در پاسخ به این شبهه گفته می‌شود، ما عقل انسان را ناقص و خطاکار نمی‌دانیم و بر ضرورت تبعیت کامل از یافته‌‌های وجدانی به‌عنوان تنها منبع و ملاک شناخت انسان تأکید می‌کنیم؛ اما ارتباط باطنی انسان‌های برگزیده را با عالم ملکوت غیرممکن نمی‌دانیم و در جایی که دلیلی قانع‌کننده بر چنین ارتباطی یافتیم و نسبت به صداقت کسی که مدعی دریافت وحی و ارائه آگاهی‌های غیبی است اطمینان داشتیم، این حقیقت ارزشمند را نادیده نمی‌گیریم و به چنین فردی ایمان می‌آوریم و از این فرصت نهایت استفاده را می‌بریم.

بنابراین در پاسخ به این شبهه بر همان نکته مورد تأکید در شبهه اصرار می‌ورزیم و پیروی کامل از عقل و وجدان را شرط اساسی انسانیت می‌دانیم. آنچه در موضوع نبوت مورد تأکید پیروان انبیای الهی است، چیزی جز ضرورت پیروی از پیامبری که حقانیت و صداقتش به تأیید عقل رسیده باشد نیست.

   

    2ـ تمرکز پیامبران در خاور میانه

    اگر حکمت الهى اقتضا می‌کند انبیا را براى هدایت همه انسان‌ها مبعوث کند، پس چرا همه آنها در منطقه خاص جغرافیایى (خاورمیانه) برانگیخته شده‌اند و سایر بخش‌هاى زمین از این نعمت محروم مانده ‌است؟ اهمیت این نکته وقتی بیشتر می‌شود که متوجه باشیم در روزگارهاى پیشین، وسایل ارتباط و تبادل اطلاعات محدود بوده و انتقال اخبار از نقطه‌اى به نقطه دیگر به کندى انجام مى‌گرفته است؛ پس حتماً اقوام و مللى بوده‌اند که هیچ اطلاعى از دعوت انبیا پیدا نکرده‌اند.

 پاسخ:

    اولاً ظهور انبیا (علیهم السلام) اختصاص به منطقه خاصى نداشته و آیات قرآن بر این نکته دلالت دارد که هر قوم و امتى پیامبر داشته ‌است. خداوند در آیه (24) از سوره فاطر مى‌فرماید: «وَ إِنْ مِنْ أُمَّة إِلاّ خَلا فِیها نَذِیرٌ» و در آیه (36) از سوره نحل مى‌فرماید: «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّة رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ».

اگر در قرآن مجید تنها نام عده معدودى از انبیای عظام (علیهم السلام) برده شده، بدین معنى نیست که تعداد ایشان منحصر به همین افراد بوده است، بلکه در خود قرآن تصریح شده به اینکه بسیارى از پیامبران نامشان در این کتاب شریف به میان نیامده است. چنانکه در آیه (164) از سوره نساء مى‌فرماید: «وَ رُسُلاً لَمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَیْکَ». پس چه بسا انبیای بسیاری در میان اقوام دور و نزدیک بوده‌اند که یا تاریخ‌شان از بین رفته و یا از آنان به‌عنوان دانشمند، نابغه، منجی، شخصیت ملی و اسطوره‌ای و امثال آن یاد می‌شود و زندگی و اندیشه‌های آنان نیز دچار تحریف و تغییر شده است. 

    ثانیاً مقتضاى برهان مزبو.ر این است که باید راهى وراى حس باشد تا بتوان از آن براى هدایت مردم استفاده کرد. اما فعلیّت یافتن هدایت افراد، مشروط به دو شرط است: یکى آنکه خودشان بخواهند از این نعمت الهى بهره‌مند شوند؛ دوم آنکه دیگران موانعى در برابر هدایت آنان ایجاد نکنند بر این اساس محروم ماندن بسیارى از مردم از هدایت انبیا در اثر سوء اختیار خودشان بوده است، چنانکه محرومیت بسیارى دیگر، در اثر موانعى بوده که دیگران در راه گسترش دعوت انبیا به‌وجود آورده‌اند.

ما مى‌دانیم که پیامبران الهى همواره در راه برداشتن این موانع کوشیده‌اند و با دشمنان خدا و به ویژه زورمندان و مستکبران به ستیز بر‌خاسته‌اند و بسیارى از ایشان در راه ابلاغ رسالت الهى و هدایت مردم، جان خود را فدا کرده‌اند. آنها در مواردى که پیروان و یارانى یافته‌اند نیز به جنگ و نبرد نظامى با جباران و ستمگران، که مهمترین عامل ایجاد مانع در مسیر گسترش دین خدا بوده‌اند، پرداخته‌اند.

    به هر حال ویژگى اختیارى بودن حرکت تکاملى انسان ایجاب مى‌کند که همه این امور به‌صورتى جریان یابد که زمینه حسن یا سوء انتخاب براى طرفین حق و باطل فراهم باشد؛ مگر اینکه تسلط زورمندان و اهل باطل به جایى برسد که راه هدایت دیگران را به‌کلّى مسدود کنند و نور حق و هدایت را در جامعه خاموش سازند که در این صورت، خداى متعال از راه‌هاى غیبى و غیرعادى، طرفداران حق را یارى خواهد فرمود.

از طرفی به این نکته نیز باید توجه داشت که تنها راه هدایت مردمان این نیست که حتماً برای آنها نبی ارسال شود. چه بسا امام یا نماینده‌ پیامبر که شامل علما و فقهای هر عصر می‌شود نیز در انجام این مأموریت مشارکت داشته‌اند و ما اطلاع درستی از این مأموریت‌ها نداریم، اما یقین داریم که حق تعالی بندگان خود را بدون راهنما و حجت رها نکرده و نمی‌کند.

 

 

3- محقق نشدن اهداف انبیا

اگر هدف از ارسال پیامبران، هدایت مردم و تأمین سعادت دنیا و آخرت آنها بوده، پس چرا با وجود انبیا این همه فساد و انحطاط پدید آمده و اکثریت مردم در اکثر زمان‌ها مبتلا به کفر و عصیان شده‌اند و حتى پیروان ادیان آسمانى نیز به دشمنى و ستیز با یکدیگر برخاسته‌اند و جنگ‌هاى خونین و خانمان‌براندازى برپا ساخته‌اند؟ آیا حکمت الهى اقتضا نداشت که خداى متعال اسباب دیگرى نیز فراهم کند که جلوی این فسادها گرفته شود و دست کم، پیروان انبیا به نبرد با یکدیگر برنخیزند؟

 پاسخ:

    جواب این سؤال از تأمّل در ویژگى اختیارى بودن تکامل انسان روشن مى‌شود زیرا چنانکه گفته شد حکمت الهى اقتضا دارد  اسباب و شرایط تکامل اختیارى (و نه جبرى) براى انسان‌ها فراهم شود تا کسانى که بخواهند، بتوانند راه حق را بشناسند و با پیمودن آن به کمال و سعادت برسند، ولى فراهم شدن اسباب و شرایط براى چنین تکاملى بدین معنى نیست که همه انسان‌ها از آن حسن استفاده کرده و لزوماً راه صحیح را برگزینند. به تعبیر دیگر، هدف و کار نبی، ارائه هدایت و آماده کردن زمینه سعادت و انتخاب درست برای مردم است؛ ولی هدایت شدن و پذیرفتن آن در اختیار خود مردم قرار داده شده است. اگر مردم با اختیار خود هدایت را نپذیرند، معنایش محقق نشدن هدف انبیا نیست. پیامبران خدا در ابلاغ هدایت و زمینه‌سازی سعادت صد در صد موفق بوده‌اند و حتی اگر یک نفر از این تعالیم استفاده کند و آن سعادت و کمال اختیاری را به‌دست آورد، هدف از بعثت انبیا تحقق یافته است. به تعبیر قرآن کریم، خداوند انسان‌ها را آفریده است تا ایشان را بیازماید و چنانکه مکرراً در قرآن کریم تأکید شده است اگر خدا مى‌خواست مى‌توانست همه را به راه راست بدارد و جلوی انحراف و کج‌روى را به‌طور کلى بگیرد، ولى در این صورت، زمینه‌اى براى انتخاب و گزینش باقى نمى‌ماند و رفتار انسان‌ها فاقد ارزش انسانى مى‌شد و غرض الهى از آفرینش انسان مختار و انتخابگر نقض مى‌گشت.

   

    4ـ بی‌بهره بودن انبیا از علوم و فناوری پیشرفته

    با توجه به اقتضای حکمت الهى در هر چه بیشتر و هر چه بهتر به کمال و سعادت رساندن انسان‌ها آیا بهتر نبود خداى متعال، اسرار طبیعت را به‌وسیله وحى بر مردم مکشوف سازد تا با بهره‌گیرى از انواع نعمت‌ها بتوانند به سیر تکاملى خود شتاب بخشند؟ چنانکه کشف بسیارى از نیروهاى طبیعى در چند قرن اخیر و اختراع اسباب و وسایل زندگى تأثیر شگرفى در پیشرفت تمدن داشته و آثار مطلوبى را در حفظ سلامتى و مبارزه با امراض و نیز تبادل اطلاعات و توسعه ارتباطات و مانند آنها به ارمغان آورده است. بدیهى است اگر انبیا با ارائه علوم و صنایع شگفت‌انگیز و فراهم کردن وسایل آسایش به مردم کمک مى‌کردند مى‌توانستند بر نفوذ اجتماعى و قدرت سیاسى خود بیفزایند و بهتر به اهدافشان برسند.   

    پاسخ:

 

    نیاز اصلى به وحى و نبوت در امورى است که بشر با ابزار و شناخت‌هاى عادى نتواند به آنها پى ببرد و در صورت جهل نسبت به آن، جهت حرکت خود را به سوى کمال حقیقى گم کند و راهی برای گام برداشتن در مسیر سعادت نداشته باشد. انبیا و اوصیای الهی گسیل نشده‌اند تا عقل انسان را که تعطیل کنند و آنچه با تلاش علمی و تجربه برای بشر قابل دست‌یابی است را بدون زحمت در اختیار او بگذارند، بلکه آمده‌اند تا بشر را با حجاب‌های عقل و فطرت آشنا سازند و چگونگی کنار زدن این حجب برای شکوفایی عقل را به آنها بیاموزند و آنان را در راه تکامل انسانی‌شان رهبری کنند. به دیگر سخن، وظیفه اصلى انبیا (علیهم‌السلام) این است که انسان‌ها را در جهت دادن به زندگى و حرکت تکاملى یارى دهند تا بتوانند در هر شرایطى وظیفه خود را بشناسند و نیروهایشان را در راه رسیدن به هدف مطلوب به‌کار گیرند؛ خواه مردمى بیابانگرد و چادرنشین باشند و خواه مردمى اقیانوس‌پیما و فضانورد، ارزش‌هاى اصیل انسانى را بشناسند و بدانند چه وظایفى در برابر خداى متعال و نسبت به همنوعان و سایر آفریدگان دارند تا با انجام آنها به کمال و سعادت حقیقى و ابدى نائل گردند. اما اختلاف استعدادها و امکانات طبیعى و صنعتى، چه در زمان واحد و چه در زمان‌هاى مختلف، امرى است که بر طبق اسباب و علل خاصى پدید مى‌آید و نقش تعیین کننده‌اى در تکامل حقیقى و سرنوشت ابدى ندارد. چنانکه پیشرفت‌هاى علمى و صنعتى امروز که موجب گسترش و افزایش بهره‌هاى مادى و دنیوى شده، تأثیرى در تکامل معنوى و روحى مردم نداشته بلکه مى‌توان گفت که با آن، تناسب معکوس داشته است.


[ شنبه 95/9/27 ] [ 6:16 عصر ] [ asadi ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
|
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 28
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 7471