سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پاسخ به شبهات اعتقادی
 
لینک های مفید
|

بخش دوم: دین و نبوت

 ? فصل دوم: شبهات مرتبط با معجزه

 

    از آنجا که معجزه یا انجام امور خارق‌العاده از سوی پیامبران الهی به‌عنوان یکی از نشانه‌ها و راه‌های تشخیص صداقت آنها مطرح شده و بسیاری از انبیا برای اثبات حقانیت خود از آن استفاده کرده‌اند، این موضوع از نقشی کلیدی و مهم در مبحث نبوت و پذیرش اصل دین برخوردار است و شبهات متعددی نیز درباره آن مطرح می‌شود. لذا در این بخش به بررسی برخی از این شبهات می‌پردازیم:

   

    1ـ نامعقول بودن معجزه

    هر پدیده مادّى، علت خاصى دارد که مى‌توان آن را به کمک آزمایش‌هاى علمى شناخت. بنابراین، پدیده‌هاى خارق‌العاده اگر با روش‌های علمی قابل توجیه و تبیین نباشد و با پیشرفت علم نتوان عامل طبیعی آن را شناسایی کرد. و به‌وسیله آزمایش‌هاى علمى به راز آن پی برد، غیر معقول و به‌معناى نقض اصل علیّت و مردود است. بر این اساس ما نمی‌توانیم وقوع معجزه از سوی مدعیان نبوت را بپذیریم.

  

    پاسخ:

    اصل علیّت می‌گوید هر موجود وابسته که وجودش برای خودش نیست، علتى دارد؛ اما اینکه هر علتى باید لزوماً به‌وسیله آزمایش‌هاى علمى قابل شناخت باشد به هیچ وجه لازمه اصل علیّت نیست و دلیلى هم بر آن نمى‌توان یافت. زیرا بُرد آزمایش‌هاى علمى محدود به امور طبیعى است و هرگز نمى‌توان وجود یا عدم امور ماوراء طبیعى یا عدم تأثیر آنها را به‌وسیله ابزارهاى آزمایشگاهى ثابت کرد. این در حالی است که اساس معجزه بر امور ماورائی است تا ارتباط پیامبر با ماوراء اثبات شود.

   

    2ـ در دسترس همگان نبودن معجزه

    اگر قرار است صدق ادعای انبیا با معجزه اثبات شود، باید همه مردم امکان مشاهده و بررسی معجزات را داشته باشند، در حالی که می‌دانیم اکثر افراد چنین امکانی را نداشته و ندارند. پس اکثر انسان‌ها راهی برای ایمان به پیامبران ندارند. 

   

    پاسخ:

    تنها راه اثبات درستی ادعای پیامبران الهی معجزه نیست. مهم این است که اطمینان قلبی انسان‌ها نسبت به راستگویی پیامبران حاصل گردد و آنها با وجدان خود قانع شوند که این فرد واقعاً فرستاده خداست. این اطمینان در بسیاری از مواقع با شناخت اخلاق و امانتداری پیامبران یا دقت در محتوای پیامشان حاصل می‌شود. همچنین با نقل قول افراد مورد وثوق درباره اخلاق یا معجزات پیامبران می‌توان همان اطمینان را به‌دست آورد. البته معجزات انبیای الهی متناسب با زمان و موضوع بوده است. این تناسب فهم معجزه را آسان‌تر و همگانی‌تر می‌کرده و زمینه بهره‌گیری افراد بیشتری را از آن فراهم می‌آورده است.

 

   

    3ـ تشابه معجزه با جادو

    اگر ملاک پذیرش ادعای پیامبران، انجام امور خارق‌العاده باشد، هر جادوگری می‌تواند ادعای پیامبری کند و ما باید ادعای او را بپذیریم.

   

    پاسخ:

    جادوگری کاری خارق‌العاده نیست و انجام آن برای هر کس که آموزش ببیند ممکن است. ضمن اینکه متخصصان این فن به‌‌آسانی می‌توانند امور خارق‌العاده را از جادوگری تشخیص دهند. همان‌گونه که وقتی ساحران با معجزه حضرت موسی (علیه‌السلام) مواجه شدند بلافاصله خارق‌العاده بودن آن را تشخیص دادند و پیش از دیگران ایمان آوردند. بنا بر این در جایی که نسبت به صداقت کسی که ادعای نبوت داشته باشد و کاری خارق‌العاده انجام دهد شک داشته باشیم می‌توانیم از متخصصان این فن مشورت بگیریم و حقیقت را تشخیص دهیم.

تفاوت‏هاى اساسى سحر با معجزه عبارت است از :

1. معجزه قابل تعلیم و تعلّم نیست بلکه عنایتى الهى و به اذن خداست. امّا سحر قابل تعلیم و تعلّم است.

یعنى انسان مى‌‏تواند نزد استاد، سحر را فراگیرد و به دیگران بیاموزد. در قرآن کریم نیز اشاره‏اى به قابل تعلیم بودن سحر شده است. (یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ)

2. معجزه سببى غیر مغلوب دارد چون متکى به قدرت نامحدود خداست یعنى امرى نامحدود و حق است که کسى بر آن مسلط نمى‏شود و باطل نمى‏شود. امّا سحر و ساحر مراتبى دارند و هر جادوئى با جادوى برتر مغلوب و باطل مى‏شود. یعنى امرى محدود و باطل است. چون متکى بر قدرت محدود و غیر مستقلِ انسان است.

3. معجزه همراه با تحدّى (مبارزه طلبى) است یعنى معجزه‏گر مخاطبان را دعوت مى‏کند که مثل آن معجزه را بیاورند و همین‏که نتوانند مثل آن معجزه را بیاورند و عاجز شوند دلیل حقانیت آن معجزه و معجزه‏گر است.

 

   

   

    4ـ پاسخ منفی پیامبران به درخواست معجزه

    در قرآن آمده است که مردم مکرراً از پیامبر اسلام (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) درخواست معجزات و خوارق عادت مى‌کردند و آن حضرت چنین درخواست‌هایى را اجابت نمی‌کردند. اگر ارائه معجزات راهى براى اثبات نبوت است چرا پیامبر اکرم (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) از این راه استفاده نمى‌کردند؟

   

    پاسخ:

    این‌گونه آیات مربوط به درخواست‌هایى است که بعد از اتمام حجت و اثبات نبوت آن حضرت از هر سه راه (قرائن صدق، بشارات پیامبران پیشین، و ارائه معجزه) و از سر لجاج و عناد یا اغراض دیگرى غیر از کشف حقیقت انجام مى‌گرفت و حکمت الهى اقتضای اجابت چنین درخواست‌هایى را نداشت.

هدف از ارائه معجزات که امرى استثنائى در نظام حاکم بر این جهان است، شناساندن پیامبران خدا و اتمام حجت بر مردم بود نه الزام بر پذیرفتن دعوت انبیا (علیهم السلام) و تسلیم و انقیاد جبرى در برابر ایشان و نه فراهم کردن وسیله‌اى براى سرگرمى و بر هم زدن نظام اسباب و مسبّبات عادى. و چنان هدفى اقتضای پاسخ مثبت به هر درخواستى را ندارد؛ بلکه اجابت بعضى از آنها خلاف حکمت و نقض غرض است. مانند درخواست‌هایى که مربوط به کارهایى بود که راه گزینش را مسدود مى‌ساخت و مردم را براى پذیرفتن دعوت انبیا (علیهم السلام) تحت فشار قرار مى‌داد یا درخواست‌هایى که از سر عناد و لجاج و یا با انگیزه هاى دیگرى غیر از حقیقت جویى انجام مى‌گرفت.اما در غیر این موارد و در جایى که حکمت الهى اقتضا مى‌کرد درخواست‌هاى ایشان را مى‌پذیرفتند. چنانکه معجزات فراوانى از پیامبر اسلام (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) نیز ظاهر شده که بسیارى از آنها با نقل متواتر به‌اثبات رسیده است.

   

    5ـ عدم تلازم معجزه با دریافت وحی

    معجزه از آن جهت که منوط به اذن خاص الهى است مى‌تواند نشانه‌اى بر وجود ارتباط خاصى بین خداى متعال و آورنده معجزه باشد به این دلیل که آن اذن خاص را به او داده و به تعبیر دیگر کار خود را به‌دست او و از مجراى اراده او تحقق بخشیده است. اما لازمه عقلىِ این نوع ارتباط آن نیست که ارتباط دیگرى هم بین خداى متعال و آورنده معجزه به‌عنوان فرستادن و گرفتن وحى برقرار باشد. پس نمى‌توان معجزه را دلیلى عقلى بر صحّت ادّعاى نبوت شمرد. چرا که امور خارق‌العاده، گاه توسط افرادی به غیر از انبیای الهی نیز صورت می‌گیرد، خواه بر حق باشند (مانند اولیای الهی) که به کار آنها معمولاً «کرامت» گفته می‌شود و خواه بر باطل باشند (مانند برخی از کارهای مرتاضان)، اما کار آنها نیز معجزه نامیده نمی‌شود، چرا که هر چند سلسله علل و اسبابش شناخته شده و متداول نیست، اما کم و بیش در اختیار همگان قرار دارد و با تعلیم و آموزش قابل تحصیل است.

 

   

    پاسخ:

    کار خارق‌العاده خودبه‌خود دلالتى بر دریافت وحى ندارد و از این روى نمى‌توان کرامات اولیای خدا را دلیلى بر پیامبرى ایشان دانست ولى سخن درباره کسى است که ادّعاى نبوت کرده و معجزه را به‌عنوان نشانه‌اى بر صدق ادّعاى خودش انجام داده است. اگر فرضاً چنین کسى به دروغ ادّعاى نبوّت مى‌کرد یعنى بزرگترین و زشت‌ترین گناهانى که موجب بدترین مفاسد دنیا و آخرت مى‌شود را انجام مى‌داد، هرگز صلاحیت و شایستگى چنان ارتباطى را با خداى متعال نمى‌داشت و حکمت الهى اقتضا نمى‌کرد که قدرت بر ارائه معجزه را به او بدهد تا موجبات گمراهى بندگان را فراهم آورد. عقل به روشنى درمى یابد که کسى شایستگىِ ارتباط خاص با خداى متعال و اعطای قدرت بر انجام معجزات را دارد که به مولاى خودش خیانت نکند و موجبات گمراهى و بدبختى ابدىِ او را فراهم نیاورد.

 

 


[ سه شنبه 95/10/14 ] [ 11:40 عصر ] [ asadi ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
لینک های مفید
|
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 15
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 7458